سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرسش وپاسخ

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اثبات ولایت فقیه1

پرسش:چه دلیل شرعی وعقلی وجودداردکه بتوان به واسطه آن ولایت فقیه رااثبات کرد؟


پاسخ:دلیل شرعی.توقیع شریفی که ازامام زمان علیه السلام به دست مان رسیده وقتی سائل ازامام سوال می کند درزمان غیبت به چه کسی مراجعه کنیم فرمودند (أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ)(1)درحوادث ورویدادها به راویان حدیث مراجعه کنید چراکه آنان حجت من برشماهستندومن نیزحجت خداهستم درتوضیح این روایت تذکراین نکته لازم است که اولا حوادث که درروایت به آن اشاره شده همان اتفاقات سیاسی واجتماعی است نه مسائل شرعی چراکه بعیدبه نظرمی رسد شخصی به علت عظمت مقام توفیق تشرف به محضرامام زمان داشته باشدامانداندکه درامورشرعی به چه کسانی مراجعه کند آن هم بعدازگذشتن قریب به سیصدسال از زمان پیامبر پس وقتی ازامام درخواست میکندکه مشخص نمایددرزمان غیبت به چه کسی مراجعه کند وامام هم می فرمایددرحوادث به راویان حدیث مراجعه کنید باقرائن مختلف مشخص می شود منظورسائل وامام علیه السلام هردواموراجتماعی  است نه مسائل شرعی  چراکه مردم درمسائل شرعی اززمان امام صادق علیه السلام  وحتی ائمه قبل ازامام صادق به علماءنیزمراجعه می کردند وجایی برای سوال وجواب باقی نمی ماند ثانیا منظورامام از(راوی حدیث)  فقیه است نه صرف راوی حدیث بودن چراکه این فقیه است که بافرورفتن دردریای بی کران روایات می تواند تشخیص دهدکه اگراین مسئله سیاسی برای امام معصوم پیش می آمدایشان چه موضعی می گرفتند

دلیل عقلی:مقدمه اول:همه میدانیم جامعه نیازبه حاکم داردوبدون حاکم نمی توانداموراجتماعی راگذراند   مقدمه دوم: همه می دانیم که حاکم جامعه بایدازلحاظ سیاسی عقل تدبیر شجاعت علم عدالت تقوا و......ازهمه مردم افضل باشد        مقدمه سوم:فقیه نیزبایدتمام شرائط فوق راداراباشدودرصورت نداشتن این شرائط نمی تواند مرجعیت مردم رابه عهده بگیرد     نتیجه هیچ کس نمی تواند بهترازفقیه حاکم جامعه باشد ودلیل این مطلب این است که فقیه هرگاه شرائط فوق راازدست بدهد دلیل دینی اورااز مرجعیت ساقط میکند وبه طریق اولی ازحاکمیت نیزساقط می شود امااگرحاکم غیرفقیهی وجودداشته باشد هیچگاه ازحکومتش دست نمی کشد وخودراملزم به شرع هم نمی داندتابتوان ازطریق شرع اوراکنار زد.

 


(1)حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 27، ص 140